قیصر امین‌پور

۱۳۸۶/۸/۸ - 1338/2/2

قیصر امین‌پور
قیصر امین‌پور در دومین روز از دومین ماه بهار ۱۳۸۸ در «گتوند»، محلی نزدیکی دزفول و شوش پا به جهان گذاشت. دورۀ دبستان و دبیرستان را در خوزستان گذراند و برای تحصیلات عالی در دانشگاه تهران، راهی پایتخت شد. ابتدا در دانشکدۀ دام‌پزشکی درس می‌خواند، اما پس از چندی خود را مرد این کار ندید و رشتۀ جامعه‌شناسی را برگزید. با به راه افتادن انقلاب فرهنگی، این انتخاب او نیز دوامی نیافت و این بار با یافتن راه دل، رشتۀ زبان و ادبیات فارسی را انتخاب کرد، عرصه‌ای که گویا برای نغمه‌خوانی و دست‌افشانی در آن زاده شده بود. در این رشته به مدارج عالی کارشناسی ارشد و دکترا دست یافت و در سال ۱۳۷۶ با ارائۀ رسالۀ دکترای خود با عنوان «سنت و نوآوری در ادبیات فارسی» تحسین اساتید این دانشگاه را برانگیخت و نمره‌ای برجسته کسب کرد، رساله‌ای که بعدها به صورت کتابی گران‌قدر در اختیار دوستداران ادب قرار گرفت. امین‌پور از همان هنگام عرضۀ رسالۀ دکترای خود، به روشنی نشان داد از زمرۀ سرایندگانی‌ست که هوای پل بستن میان شعر کهن و شعر نیمایی با فضای امروزین ادب پارسی را در سر دارند. شیوه‌ای که هنوز هم بسیاری از صاحب‌نظران آن را مردود می‌شمرند یا پای‌بندی به یکی از قالب‌ها را قانونی گریزناپذیر اعلام می‌کنند و بدیهی‌ست که هر گونه پیوند میان این سبک‌ها را نوعی سرکشی و قانون‌شکنی می‌دانند. اما بی‌گمان در هنر و ادبیات ـ زادۀ برومند هنر ـ رویکرد مردم حرف آخر را می‌زند، شمارگان بالای مجموعه‌های سرودۀ این شاعر و نامش که به زودی میان هنرورزان و همگان، به ویژه نسل جوان بر زبان‌ها نشست، گواه راستین مخاطبین پرشمار اوست؛ چنان که شعرش دست به دست و زبان به زبان میان مردم می‌گردد. قیصر امین‌پور با کوله‌باری ارزشمند از پشتوانۀ فرهنگ پربار ادب ایران‌زمین از دل و زمان حال می‌سرود او که در ادبیات هیچگاه به آموزش‌های دانشگاهی اکتفا نکرد، در محضر ادیبان برجسته‌ای همچون شفیعی کدکنی، مهرداد اوستا، سیدحسین بحرالعلومی، سیدحسین سادات ناصری، منوچهر آتشی، مظاهر مصفا، تقی پورنامداریان، اسماعیل حاکمی و... خوشه‌های ادب برچید. اساتیدی که گرچه اکنون بسیاری از آن‌ها ـ همچون خود او ـ در میان ما حضور جسمانی ندارند، اما دستاوردهایی مانا و گران‌بها بر جا نهاده‌اند. از این شاعر معاصر چندین دفتر شعر به یادگار مانده که در طول دو دهۀ پیشین به چاپ رسیده است. از این مجموعه‌ها می‌توان «تنفس صبح»، «آینه‌های ناگهان»، «در کوچۀ آفتاب» و «گل‌ها همه آفتابگردانند» را نام برد. آخرین سرودخانی او «دستور زبان عشق» در تابستان ۱۳۸۶ و پیش از آن که در آبان ماه پیش رویش راهی دیار جاودان شود، انتشار یافت. قیصر امین‌پور در قالب‌های شعری متنوعی از دوبیتی، رباعی، مثنوی و غزل سروده است که گرچه آگاهی و مهارت او را در شالودۀ شعر پارسی می‌رساند، اما سرشار از حال و هوا و دغدغه‌های روزگار شاعر است. چنان چه اشعاری لطیف و روان برای جوان‌ترها گفته که در آنها نیز نرمش کلام هنرمندانۀ او آشکار است. او با سروده‌های نیمایی‌اش و با توان والای خود در پهنۀ نوآوری و دوری‌گزینی از سنت‌شکنی‌های بی‌پایه به احساس خواننده راه می‌یابد. همچنین ترانه‌های شاعر بر بال گیتی‌پیمای موسیقی خوش نشسته و حرف دل او را به زمزمه‌های مردم این زاد و بوم تبدیل کرده‌ است. قیصر امین‌پور توانست احساس ناب خویش را فارغ از شعارزدگی و سیاست‌پیشگی در گوش جان همگان نجوا کند؛ خواه با سرودن برای رهبری بزرگ، یا ستایش پایمردی‌های مقاومان در برابر زور یا نقاب کشیدن از چهرۀ نازیبای فقر. قیصر زمانی کوتاه در میان ما درنگ کرد؛ کم‌تر از پنج دهه، اما چنان آوای جانش را در نی‌لبک عشق نواخت که بی‌گمان تا عشق هست، عاشقانه در ما خواهد خواند: حرف‌های ما هنوز ناتمام... تا نگاه می‌کنی، وقت رفتن است. باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آن که باخبر شوی، لحظۀ عزیمت تو ناگزیر می‌شود. آی... ای دریغ و حسرت همیشگی، ناگهان چه قدر زود دیر می‌شود! (حسرت همیشگی ـ‌ بهمن ۱۳۶۹)
2887 بازدید