ورود
جستجو
سرچشمه
کارنامه
آفرینندگان
درستنویسی
دانستنیها
کتابخانه
فروشگاه
تماس
جستجو
آفرینندگان
شاعران
نظام وفا
×
به سال 1268 هجری شمسی در بیدگل از حوالی کاشان، در خانۀ میرزا محمود وفا امام جمعۀ آن شهر، پسری چشم به جهان هستی گشود. امام جمعۀ کاشان نام این فرزند را نظام نهاد و هنگامی که پسر به سن آموزش رسید، او را نزد اساتید علم ادب و زبان پارسی و عربی روانه کرد. نظام وفا در پی این دانشاندوزی رهسپار تهران شد و مدتی در دانشگاه تهران به تحصیل در رشتههای پزشکی و فلسفه پرداخت، اما سرانجام آرام و قرار جان شیفتۀ خود را در مقام والای آموزگاری یافت. پس به تدریس در دبیرستانهای تهران دل سپرد و سالها در این راه ارجمند به جان کوشید. سپس از وزارت فرهنگ آن روزگار به وزارت کشاورزی منتقل شد و در آنجا تا سمت مدیریت کل وزارتخانه پیش رفت. در سال 1302 دست به کار انتشار مجلهای فرهنگی با نام «وفا» شد که تا مدتی انتشار مییافت. او در هر دو پهنۀ ارزشمند ادب پارسی، یعنی نظم و نثر قلمی شیرین و شیوا داشت که تخلص «نظام» را پای آنها میگذاشت. از آثار این شاعر و نویسندۀ توانا میتوان عناوین زیر را نام برد: «بهرام و ناهید» نمایشنامه، «فروز و فرزانه» نمایشنامه، «ستاره و فروغ» نمایشنامه، «گذشتهها»، «مثنوی حبیب و رباب»، «پیروزی دل»، «پیوندهای دل» مجموعهای به نثر و نظم و «یادگار سفر اروپا». گرانبهاترین یادگار این ادیب فرزانه رهنمونی و پشتیبانی نورسیدگان عرصۀ ادب پارسیست که در طول پنجاه سال پرداختن به نگارش و سرایش، یک دم از این مهم غافل نماند. چنان چه نیما یوشیج شاعر نوآور و نامور در بارۀ او نوشته است، نظام وفا نخستین کسی بود که وی را به سرودن شعر تشویق و دلگرم کرد. به سخنی دیگر، نظام همراه با شاعری و نویسندگی خود همواره به آموزگاری وفادار ماند و تا سال 1343 که در تهران چشم از جهان برگرفت، همچنان راهنمایی جانبخش برای راهیان بلندای ادب پارسی به شمار میآمد. دیوان اشعار نظام وفا بیست سال پس از مرگ او در سال 1363 به همت احمد کرمی در تهران چاپ و منتشر شد. شرح گویای نظام از رسالتی که برای شعر و شاعر قایل بود، در این ابیات به خوبی آشکار است: شـعــر مــرآت خــیـال شـاعـر اسـت نسخهای از شرح حال شاعر است شعر خورشـیـدی ز کانـون دل است آسـمـانـی سـرخ از خـون دل اسـت آتــش عشـق دلافــروز اسـت شـعـر شـعـلۀ قلـب جهـانسوز اسـت شعـر شـعـر طیفی باشد از رؤیـای عـشـق شعر موجـی باشد از دریـای عشـق چون دو قـلب عـاشق بیتاب و صبر خـورد بـر هم بـیمحـابـا همچـو ابـر شـعـلـهای از ایـن تـصـادم شـد عیـان نام آن شد شعـر و آتش زد بـه جـان تـا دلـی از غـم نـگردد غـــرق خـون نایـد از وی گـوهـری تـابـان بـرون شعر جانبخش ار چو آب زندگیست گر نـلـرزانـد دلـی را شـعــر نـیست
4K بازدید
نقد و نظر یا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید. ابتدا وارد شوید!
دانلود کاتالوگ
حریم خصوصی
شرایط خدمات
پرسشهای پرتکرار
تماس با ما
آفرینندگان
شاعران
نویسندگان
پژوهشگران
مترجمان
سینماگران
درستنویسی
اشتباهات رایج
معادلهای فارسی
نشانهگذاری
دانستنیها
کتابخوانی
اخبار کلک
خبرهای دیگر
کتابخانه
کتابخانههای مشهور
کتابفروشیهای مشهور